محل تبلیغات شما

به حالتی رسیده ام که حتی فرشتگان تیزپرواز الهی و آسمان هفتم و حتی هشتم نتوانند رسید! حس قناعت، آرامش، اعتمادبنفس بی حد و حصر، تو ام با حس بی تفاوتی به اتفاقات خوب و بدی که اطرافم اتفاق می افتد. هرچند این بدان معنا نیست که حال درماندگان را نیابم که هر روز فکرم با آنان است لیکن کاری از دستم ساخته نیست! همیشه شنیده بودم که آدم با گذشت زمان پخته تر می شود اما تصور نمی کردم به این حد و مرز برسم! و خیلی مشتاقم بدانم با فرض زنده ماندن تا ده سال آینده چه تجارب جدید و ارزشمندی کسب خواهم کرد که الان ندارم؟ آدم تا پند و ارزهای کتابها و فیلمها را خود تجربه نکرده باشد و با آنها سروکله نزده باشد به جد می گویم که متوجه آنها نمی شود و هیچ درکی از آنها ندارد. 

الان شرایطم اینگونه است:

- هواپیما سقوط کرد و دویست نفر مردند. 

+ آهان. باشه. 

- شام نداری بخوری.

+ آهان، عیبی نداره. 

- سال بعد فلان موقع قرار است بمیری.

+ چه عالی. 

- برندۀ هزار میلیارد جایزه شدی تو مسابقه.

+ عه؟ چه خوب.

اسم این حالت از عروج را نمیدانم چه بنامم: افسردگی، پیروزی بزرگ، پیری زودرس، جوانی، خامی، پدرسوختگی، به شخمم بازی، قناعت و سخاوت، رحمت الله علیه، یا موارد دیگر. 

هرچه هست، خوب است، و چیزی است که آرامش مطلق را تجربه می کنم با آن. شاید خود خدا شده ام، کسی چه می داند. 

پراکنده گویی اردیبهشت ماه

ارزیابی نود و هشت

جابجایی فرهنگی و فرهنگ جابجایی (!)

  ,ام ,تو ,حد ,بی ,سال ,حد و ,نداره   ,  سال ,سال بعد ,فلان موقع

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Leaf of the quran **** برگی از قرآن داستان های ایرانی