محل تبلیغات شما

اگر بخواهم سه نفر آدم صادق، بی ریا، سالم، فداکار و در یک کلام رفیق بی کلک نام ببرم یکی اش حامد است. حامد الان نزدیک یک سال است که درگیر سرطان روده است و همین هفتۀ پیش بود که خبرهای بدی به دستم رسید. گفته ها حاکی از آن است که احتمال زنده ماندنش کم است. من هیچوقت نتوانسته ام با نوشتن عمق یک فاجعه یا سقف یک خوشحالی را نشان دهم، این بار هم عاجزم. اما این را می دانم که درک معمای زندگی و معنای زندگی واقعا دشوار است. گاهی حس میکنم ماتریالیستی بودن به از پناه بردن به دین و قول و قرارهای آن و امیدبخشی های واهی آن. گاهی فکر می کنم شاید ما بیش از این پوست و تن باشیم. بارها به خودم زحمت داده ام و این موضوع را مطالعه و پیگیری کرده ام، نظرات کاملا مخالف با شواهد و ادلۀ محکم له هر دو طرف را شنیده ام و خوانده ام. هرچند وزنۀ علم و منطق و مادی نگری بر آن دیگری چربیده است اما من یک انسانم و خودم را جای حامد قرار می دهم حتی شده یک ساعت، و فکر می کنم به معنای زندگی. چنان گاهی غرق کار و روزمرگی می شویم که حتی فرصت تفکر در این موضوع هم از ما سلب می شود و می گوییم هنوز فرصت زیاد است. اما از بی رحمی حوادث، حوادثی که در کمین اند، و چه بسا همین روزها و خیلی زود یقه ام را و یقه ات را بگیرند، گریزی نیست. کاش معجزه ای می شد و کسی چیزی پرده را می افکند و می گفت که این همه کائنات شوخی نیست و داستان خوبی از قبل نوشته و پرداخته شده است، آنهم نه برای خواص بلکه برای تک تک موجوداتی که قدرت تفکر و تجسم دارند. 

اصلا یادم رفت آمده بودم در مورد سالی که گذشت حرف بزنم، اما فایده ای در این کار نمی بینم. 

پراکنده گویی اردیبهشت ماه

ارزیابی نود و هشت

جابجایی فرهنگی و فرهنگ جابجایی (!)

یک ,ام ,حامد ,بی ,گاهی ,زندگی ,ام و ,در این ,است که ,این موضوع ,و می

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها